-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 17 آبانماه سال 1385 12:00
االو سلام منزل خداست؟ این منم مزاحمی که آشناست هزار دفعه این شماره را دلم گرفته است ولی هنوز پشت خط در انتظار یک صداست شما که گفته اید پاسخ سلام واجب است به ما که می رسد ، حساب بنده هایتان جداست؟ الو دوباره قطع و وصل تلفنم شروع شد خرابی از دل من است یا که عیب سیم هاست؟ چرا صدایتان نمی رسد کمی بلند تر صدای من چطور؟ خوب...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 16 آبانماه سال 1385 08:53
دوسِت داشتم ولی هرگز نگفتم نگفتــم تـا ز چشــــم تـو نیفتـم نگفـتـم تــا نــدونی عاشـــقم مــن نـدونی بعــدِ تــو از پـا می افتـم خیــال کـردم اگـــه روزی بـــدونی می ری شعر جدایی رو می خـونی می ری تنها میشم با بغض و گـریه تــوی شهــــر و دیـــار بی نشــونی
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 16 آبانماه سال 1385 08:52
سکوتم را به باران هدیه کردم , تمام زندگی را گریه کردم ... نبودی در فراق شانه هایت ، به هر خاکی رسیدم تکیه کردم
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 16 آبانماه سال 1385 08:52
انسان با سه بوسه تکمیل می شود: 1 -بوسه مادر که با آن با یه عرصه خاکی می گذاری 2- بوسه عشق که یک عمر با ان زندگی می کنی 3- بوسه خاک که با ان با به عرصه ابدیت می گذاری
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 15 آبانماه سال 1385 20:25
زندگی کردن من مردن تدریجی بود هر چه جان کند تنم ، عمر حسابش کردند
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 15 آبانماه سال 1385 20:23
وقتی خداوند شما را به لبه پرتگاهی هدایت کرد، کاملا به او اعتماد کنید. چون یکی از این دو اتفاق خواهد افتاد: او شما را میگیرد اگر بیفتد یا اینکه یادتان میدهد چگونه پرواز کنید
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 15 آبانماه سال 1385 10:47
کوچک که بودیم چه دلهای بزرگی داشتیم اکنون که بزرگیم چه دل تنگیم کاش همان کودکی بودیم که حرفهایش را از نگاهش می توان خواند. اما اکنون اگر فریاد هم بزنیم کسی نمی فهمد...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 15 آبانماه سال 1385 10:42
هیچ کس لیاقت اشکهای تو را ندارد و کسی که چنین ارزشی دارد باعث اشک ریختن تو نمی شود
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 13 آبانماه سال 1385 19:45
وقتی به دنیا آمدم آنقدر جا خوردم که تا دو سال قدرت حرف زدن نداشتم!!!!!!!!؟؟؟؟؟؟؟
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 13 آبانماه سال 1385 19:28
آموخته ام ... که گاهی تمام چیزهایی که یک نفر می خواهد، فقط دستی است برای گرفتن دست او، و قلبی است برای فهمیدن وی
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 13 آبانماه سال 1385 19:25
مهربانی را وقتی دیدم که کودکی می خواست آب شور دریا را با آبنبات کوچکش شیرین کند
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 12 آبانماه سال 1385 18:26
همیشه با بدست آوردن اون کسی که دوستش داری نمی تونی صاحبش بشی ، گاهی وقتا لازم هست که ازش بگذری تا بتونی صاحبش بشی ، همه ما با اراده به دنیا می آییم با حیرت زندگی میکنیم و با حسرت میمیریم این است مفهوم زندگی کردن ، پس هرگز به خاطر غمهایت گریه مکن و مگذار این زمین پست شنونده آوای غمگین دلت باشدافسوس...آن زمان که باید...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 12 آبانماه سال 1385 12:08
در نگاه کسانی که پرواز را نمی فهمند هر چه بیشتر اوج بگیری کوچکتر خواهی شد
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 12 آبانماه سال 1385 12:04
تو رفتی ولی اگه یه روز چشمات پر از اشک شد و دنباله شونه ای گشتی تا گریه کنی صدام کن قول نمیدم اشک های تو رو پاک کنم ، منم باهات گریه میکنم . اگه دنبال مجسمه سکوتی گشتی تا سرش داد بزنی صدام کن قول میدم ساکت بمونم . اگه دنبال خرابه ای گشتی تا نفرت رو در اون دفن کنی صدام کن قلبم تنها خرابه وجود توست .
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 11 آبانماه سال 1385 11:33
در قلب تو همیشه زنده ام از عشق تا نفرت از هستی تا مرگ از آینه تا آب ازرویا تا خواب قلبم را به تو میدهم با قلب تو میتپم
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 11 آبانماه سال 1385 11:02
هر سلامی سر آغاز دردناک یک خداحافظی است
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 9 آبانماه سال 1385 20:40
شاعر و فرشته ای با هم دوست شدند. فرشته پری به شاعر داد و شاعر ،شعری به فرشته. شاعر پر فرشته را لای دفتر شعرش گذاشت و شعرهایش بوی آسمان گرفت و فرشته شعر شاعر را زمزمه کرد و دهانش مزه عشق گرفت. خدا گفت : دیگر تمام شد. دیگر زندگی برای هر دوتان دشوار می شود. زیرا شاعری که بوی آسمان را بشنود، زمین برایش کوچک است و فرشته ای...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 9 آبانماه سال 1385 20:38
می خواهم اشک را معنا کنم اشک یعنی گریه قلبی سرخ اشک یعنی گریز از تنهایی اشک یعنی زلالی یک عشق اشک یعنی سر چشمه پاکی اشک یعنی یک قطره خوبی شاید هم یک دریا غم!!!!!!! و انگار چشمها خشک شدند اشکی بریزید از شوق!!!!!! گریه کنید تا دریا شوید!!!!! حالا شما بگویید: اشک چیست؟
-
دلتنگی
یکشنبه 7 آبانماه سال 1385 18:56
بزرگتزین دلتنگی اینه که کنار کسی که دوستش داری باشی ولی بدونی هیچ وقت بهش نمیرسی
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 6 آبانماه سال 1385 10:15
خداوندا از بچگی به من آموختندهمه را دوست بدارم حال که بزرگ شده ام و کسی را دوست می دارم می گویند: فراموشش کن دکتر علی شریعتی
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 4 آبانماه سال 1385 16:42
ترانه های عاشقانه من جز طرحی موهوم در خاطره های مایوس تو هرگز نبودند من با گریه غروب در چشم خورشید گونه تو همیشه کمرنگ بودم آیا می دانی عشق من ، که حتی در این لحظه هم آرزویی جز خوشبختی تو ندارم ؟ قلب من احساس تو دل تو بیقراری من همه و همه ، افسانه گشت .........
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 4 آبانماه سال 1385 10:55
عاشقت خواهم ماندبی آنکه بدانی ... دوستت خواهم داشت بی آنکه بگویم ... درد دل خواهم کرد بی هیچ کلامی ... گوش خواهم داد بی هیچ کلامی... درآغوشت خواهم ماندبی هیچ حرکتی ... شاید احساسم اینگونه نمیرد
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 4 آبانماه سال 1385 10:34
اگر مردم مرا در تابوت سیاهی بگذارید تا همگان بدانند سیاه بخت بوده ام ، دستانم را باز بگذارید تا همگان بدانند به دست کسی پیوند نخورده است ، چشمانم را باز بگذارید تا همگان بدانند چشم به راه از دنیا رفته ام و در اخر سلیبی از یخ بر مزارم بگذارید تا بجای او برایم اشک بریزد.
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 4 آبانماه سال 1385 10:33
گریه در چشمان من طوفان غم دارد خنده بر لب میزنم تا کس نداند راز من
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 29 مهرماه سال 1385 10:24
گفتمش: دل میخری؟! پرسید چند؟! گفتمش: دل مال تو، تنها بخند. خنده کرد و دل ز دستانم ربود تا به خود باز آمدم او رفته بود دل ز دستش روی خاک افتاده بود جای پایش روی دل جا مانده بود
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 26 مهرماه سال 1385 11:37
ابی تر از انم که بی رنگ بمیرم از شیشه نبودم که از سنگ بمیرم تقصیره کسی نیست که اینگونه غزیبم شاید خدا خواست که دل تنگ بمیرم
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 26 مهرماه سال 1385 11:20
هست ان نیست که هر لحظه کنارت باشد هست ان است که هر لحظه به یادت باشد
-
خدا را دوست دارم
دوشنبه 24 مهرماه سال 1385 10:44
نمی دونم تا حالا به این حس زسیدید که هیچ کس را ندارید و هیچ کس نیست که تو مشکلات کمکت کن اما بدون یکی اون بالا نشسته که هیچ وقت تنهات نمیگذاره فقط باید صداش کنی و ازش کمک بخواهی اون موقع جوابت میده فقط صداش کن... اگه صداش کردی و جواب نداد مطمئن باش از ته قلبت نبوده ۱ بار از ته قلبت صدا کن حتما جواب میده امتحان کن من...
-
...
دوشنبه 24 مهرماه سال 1385 04:46
وانگاه که در نهایت بی کسیم کسی را طلب کردم کسی نبود که بی کسیم را بفهمد
-
سلام
شنبه 22 مهرماه سال 1385 10:47
سلام من امدم اما نمیدونم چی بنویسم