دوسِت داشتم ولی هرگز نگفتم نگفتــم تـا ز چشــــم تـو نیفتـم نگفـتـم تــا نــدونی عاشـــقم مــن نـدونی بعــدِ تــو از پـا می افتـم خیــال کـردم اگـــه روزی بـــدونی می ری شعر جدایی رو می خـونی می ری تنها میشم با بغض و گـریه تــوی شهــــر و دیـــار بی نشــونی
نظرات 1 + ارسال نظر
راوی خاطرات بزها سه‌شنبه 16 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 09:29 ق.ظ

و تو همچنان دور می شدی
با نگاهی که دور می شد
از قدمهایی که از امتداد قدمهایت
فاصله می گرفت

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد