دیشب تو فکرت بودم که یه قطره اشک از چشمام جاری شد........ از اشک پرسیدم چرا اومدی؟؟ گفت آخه تو چشمات کسی هست که دیگه اونجا جای من نیست
نظرات 4 + ارسال نظر
someone سه‌شنبه 26 دی‌ماه سال 1385 ساعت 05:04 ب.ظ http://yaveh-gooyan.blogsky.com

بابا رمانتیک ... احساساتی ..... نگاه ......

شوخی کردم .....

موفق باشی

حسین سه‌شنبه 26 دی‌ماه سال 1385 ساعت 05:06 ب.ظ http://barayekhodam.bolgsky.com

آخه دختر خووب ستاره تنها هم داریم مگه ؟
یکی پر نور تره یکی کم نور تر ولی هستن همدیگه رو هم دوست دارن که اینهمه شون دارن باهم زندگی میکنن.
به هر حال دوست داشتی به منم سر بزن نظر بده وگرنه جهنم وضرر بیا وفقط سر بزن

راوی خاطرات بزها سه‌شنبه 26 دی‌ماه سال 1385 ساعت 05:10 ب.ظ http://boza.blogsky.com

خیلی خیلی نوشته هات باحالن . حداقل این اخریها که من خوندم
خوش باشی

[ بدون نام ] سه‌شنبه 26 دی‌ماه سال 1385 ساعت 05:17 ب.ظ http://www.wall.blogsky.com

سلام
نوشتخ ات خیلی زیبا بود...تاکی اشک اشک بیا پایین؟؟؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد