زندگی رسم خوشایندیست........زندگی بال و پری دارد با وسعت مرگ........زندگی پرشی دارد اندازه عشق.........زندگی چیزی نیست که لب طاقچه عادت از یاد من و تو برود........زندگی حس قریبی است که یک مرغ مهاجر دارد........زندگی سوت قطاریست که در خواب پلی می پیچد........زندگی گل به توان ابدیت........زندگی ضرب زمین در ضربان دل هاست


بر سر گور کشیشی در کلیسای وست مینستر نوشته شده است : « کودک که بودم می خواستم دنیا را تغییر دهم . بزرگتر که شدم متوجه شدم دنیا خیلی بزرگ است من باید انگلستان را تغییر دهم . بعد ها انگلستان را هم بزرگ دیدم و تصمیم گرفتم شهرم را تغییر دهم . در سالخوردگی تصمیم گرفتم خانواده ام را متحول کنم . اینک که در آستانه مرگ هستم می فهمم که اگر روز اول خودم را تغییر داده بودم ، شاید می توانستم دنیا را هم تغییر دهم!!! »

 

چنان از زندگی دلسرد و دلگیرم................................که روزی مرگ خود را جشن می گیرم


من غروب عشق خود را در نگاهت دیده ام.... من بنای ارزو ها را زهم پاشیده ام.... آنچه باید من بفهمم این زمان فهمیده ام.... در دل خود من به عشق پوچ تو خندیده ام....

 

 گم ترین گمشده ام تو مرا پیدا کن ....زندگی چیست بگو ؟؟؟ عشق را معنا کن

بچه ها می خواهم در مورد دوستم کمک کنید به نظرتون اگه ۱ دختر عاشق ۱ پسر بشه چی کار باید بکنه؟

لطفا نظر بدید کمکش کنیم داره داغون میشه