زندگی رنگ پریشانی گرفت هرکه امد عشق را بازی گرفت رنگ ارزشها همه بی رنگ شد معصیت با عافیت همسنگ شد ای دریغا رادمردی ها چه شد قصه مردان عشق افسانه شد رسم لیلی مرد و مجنون زار شد عاشقی خر مهره بازار شد می شود بار دگر همدل شویم در وفا چون پاک بازان گل شویم
هرکه امد عشق را بازی گرفت
بیا بخون . میخوام همه بفهمن چه جوری این خدایی که اینقدر بهش اعتقاد دارن دله دو تا بیگناه و شکسته . بی هیچ جرمی. یا گناهی.
به جرم اینکه عاشق بودن و هم آیین و هم دین نبودن. به گناه پاک بودن.
بیا بیا قصه ام بشنو و از یاد ببر.
سلام عزیزم
نمیدونم چی باید بگم منم شاید به اندازه ی تو از خدا شاکیم
باورت میشه قسمتهایی از نوشته ی تو را منم واسه خدا نوشتم
خیلی واسم جالب بود که ۲نفر هم اسم قسمتهایی از رنج ها و سختیهایی که کشیدن شبیه به هم
عزیزکم ناراحت نباش و مقاوم باش شاید اینم امتحانی واسه صبرت
خیلی دوست دارم باهات رابطه ای خارج از اینترنت داشته باشم
این ID منهsetareh_200565 خوشحال میشم باهات بیشتر رابءه ىاشته باشم
عشق رفته باد هرگز نرفته از یاد